آن که پیمان با هوالموجود بست
گردنش از بند هر معبود رست
مؤمن از عشق است و عشق از مؤمنست
عشق را ناممکن ما ممکن است
عقل سفاک است و او سفاک تر
پاک تر چالاک تر بیباک تر
عقل در پیچاک اسباب و علل
عشق چوگان باز میدان عمل
عشق صید از زور بازو افکند
عقل مکار است و دامی میزند
عقل را سرمایه از بیم و شک است
عشق را عزم و یقین لاینفک است
آن کند تعمیر تا ویران کند
این کند ویران که آبادان کند
عقل چون باد است ارزان در جهان
عشق کمیاب و بهای او گران
عقل می گوید که خود را پیش کن
عشق گوید امتحان خویش کن
عقل گوید شاد شو آباد شو
عشق گوید بنده شو آزاد شو
:: بازدید از این مطلب : 679
|
امتیاز مطلب : 118
|
تعداد امتیازدهندگان : 33
|
مجموع امتیاز : 33